سلام بر حسین
و سلام بر فرزندش علی
وبر همه فرزندان
و یاران او
کر بلا الگوی همیشگی ما است
مقام معظم رهبری
سید مهدی شجاعی
سوار،درمشک را می گشاید وگلوی عطشناک مشک را به خنکای زلال آب می سپارد.
اگرقراربه نوشیدن اب هم باشد اول مشک را برای بچه های حسین(ع)بایدسیراب کرد .
عجب صدای دل انگیزی است غلغل فروشدن اب در گلوی مشک.
راستی!توچرا اب نمی نوشی ای اسب؟
وای که من چه غافل شدم از تو.
چرا سر بر گردانده ای وخیره به من نگاه می کنی؟
آتش میزند نگاه تو این دلم را ای اسب!
بنوش از این آب زلال گوارا،بنوش!
حق توست که از این آب بنوشی،نه حق نیست.فریضه است بر تو نوشیدن این آب.
بار سنگینی از این پس بر دوش توست.پس بنوش ای اسب باوفای من.
گریه می کنی؟اینجا چه جای گریه است ؟
ممنونم از همدلی وهمدردی ات.ولی تو اگر آب ننوشی در این جدال سنگین پیش روچگونه می توانی تاب بیاوری وجست وخیز کنی،مقاومت کنی ؟
تورا به حق خودم بر تو سوگند می دهم که بنوشی.آهان!باز هم !
آنقدر بنوش که بتوانی یک جنگ سنگین نا برابررا تاب بیاوری.
من ؟! به من فکرنکن . من جگرم سو خته عطش کودکان حسین است .
این جگر به خوردن آب خنک نمی شود . فقط به بردن آب خنک می شود .
جگر مرا فقط نگاه رضایت سکینه خنک می کند.
اما بردن همین آب هم توش وتوان می خواهد.راهی که پیش روست،راه هموار وبی دغدغه ای نیست . آکنده از دشمن است . دشمن که تمام مسا له اش این است که آب به جبهه حسین نرسد .
عبور دادن این آب وبه سلامت رساندن این مشک مستلزم جنگی دلا ورانه وخونین است . واین جنگ توان می خواهد . تواگر آب بنوشی – نه دررگ هی تو که – در رگ های جبهه حسین خون تازه می دود.
برای تو که عباسی،نجنگیدن دشوار تر است از جنگیدن .
پس برای تو ، این آب نیست ، توش وتوان جنگیدن است . این ابزار را از دست فرو مگذار . ابن سعد در ست فهمیده است که اگر حسین ویارانش به آب دست پیدا کنند وجان بگیرند، احدی از سپاه اورا زنده نمی گذارند. این آب را بنوش تا بتوانی وظیفه ات را در مقابل حسین به نحو احسن به انجام بر سانی.
وظیفه در مقابل حسین.
وظیفه در مقابل حسین ؟ ...................
منبع :کتاب و شعر چه غافل مانده بود-ستاد بر گزاری شب شعر عاشورا
همنشین خوب بهترازسکوت است و تنهایی بهترازهمنشین بد
نیک گفتن بهترازسکوت است وسکوت بهترازبدگویی.
حضرت رسول اکرم(ص)
داخلی. فرهنگی. عمومی
سالهای دور و در زمان کودکی، زمانی که تنها مونس مان تنها یک رادیوی لامپی قدیمی بود، صدایی دلنشین و صمیمی ما را به کوچه باغهای قصهها و داستانهای کودکانه میکشاند.
صدایی که من او را به نام "بابا عاملی" میشناختم.
ظهرهای جمعه هر کجا که بودم کنار رادیویی مینشستم و منتظر میماندم که چه وقت گوینده اعلام کند که ; "حمید عاملی قصه میگوید".
از کوهها و دریاها برایم میگفت ، از ملک احمد و شنل قرمزی و خاله سوسکه تا عمو نوروز و ...
وقتی بابا عاملی شروع به قصهگویی میکرد،انگار "من" قهرمان داستانش بودم. خودم را در کوهها و بیابانها میدیدم. وقتی که قرار بود به جنگ دیوی پلید بروم و یا در سایه سار درختی منتظر بمانم و یا اینکه بالای مناره مسجدی اذان بگویم ...
حمید عاملی با چنان شور و هیجانی داستان را برایم از پشت رادیو تعریف میکرد که هرگز از یادم نمیرود.
و امروز شانزدهم دی ماه ۱۳۸۶نیز وقتی که شنیدم " حمید عاملی قصه گوی بچهها درگذشت " بسیار متاثر شدم و اندکی نشستم و خاطرات گذشته را مرور کردم .
صدایش را هنوز میشنوم، از پشت همان رادیوی قدیمی ... یادش بخیر .
به جرات میتوانم بگویم که صدای حمید عاملی را همهی هم سن و سالان من هنوز در ذهنشان زنده نگهداشتن و هرگز این صدای دلنیشن و همدم ظهرهای جمعه را فراموش نخواهند کرد.
***
مرحوم "حمید عاملی" که مدتها در ظهر جمعه قصه گویی میکرد درباره علت ادامه ندادن کار خود در روزهای جمعه میگفت : "اوایل دهه ۶۰از من خواستند قصه آدمهای حقیقی که سمبل رشادت و دلیری بودند را همراه قصههای دیو و پری بگویم و من نمیتوانستم و نمیخواستم اسطورههای حقیقی را با اسطورههای انتزاعی مخلوط کنم، هر چیزی جای خودش را دارد، من هم دیگر ظهر جمعه قصه نگفتم."
او معتقد بود که "حذف قصه از رادیو خیانت است."
حمید عاملی که در رادیو ایران برای بچههای دهه ۶۰به نام بابا عاملی شناخته میشد چندی پیش به یکی از روزنامههای چاپ تهران گفته بود که "بچه های این سال ها، با بچههای سی، چهل و پنجاه سال پیش حتما فرق دارند.
"بچههای این دوره با دکمههای کیبورد، گل میزنند، گل میخورند، آدم می کشند و... نمیدانم واقعا حوصله نشستن پای قصه دیو و پری و خاله سوسکه را دارند یا نه؟ فکر میکنم دارند، اتفاقا بچههای این دوره درک بهتری از مسائل دارند."
***
مرحوم عاملی علاوه بر قصه گویی، داستانها و قصههایی را نیز نوشته و یا بازنویسی کرده بود که از آن جمله میتوان به "هانسل و گرتل"، " شنل قرمزی "، " سیندرلا" ، " خاله سوسکه"، " جک و ساقه لوبیا" ، "سفید برفی"، " سه بچه گربه"، " گیسو طلا " ، " بنفشه "، " عمو نوروز" ،" ملانصرالدین"، " لالایی " (این کتاب در هیچ فروشگاهی عرضه نشده است)، " ترانههای تولدت مبارک " ، "من بهارم، بهار زیبا"، "منم منم تابستان"، "من پائیزم، پائیز برگ ریز" ، "زمستانم زمستان"، "قصههای کلیله و دمنه، ابله و عاقل و بی خیال" ، "سه قلوهای بازیگوش" و " تپل و مپل و کپل" اشاره کرد.
***
پدر قصهگویی ایران سرانجام پس از سالها ابتلا به بیماری سرطان ریه، در سن ۶۶سالگی پایان قصه زندگی خود را در بیمارستان کسرای تهران روایت کرد.
مرحوم عاملی در سال ۱۳۲۰به دنیا آمد و از سال ۱۳۳۰فعالیت خود را در رادیو تهران آغاز کرد و از سال ۱۳۳۷به کار گویندگی مشغول شد.
این هنرمند فقید از سال ۱۳۵۰اجرای برنامه "راه شب" را در رادیو به عهده گرفت و آخرین برنامه وی "قصه یک روز تعطیل" بود که ۳۳سال به طور مداوم روزهای جمعه از رادیو پخش میشد.
|
بیانیه ایقلا و یونسکو در باره کتابخانه های مدارس (1)
ifla/unesco school library manifesto . IFLA
کتابخانه های مدارس اطلاعات و افکاری را ارائه می دهند که برای عملکرد موفقیت آمیز در جامعه اطلاعات مدار ودانش محور کنونی ضروری است . این کتابخانه ها دانش آموزان را با مهارتهای یادگیری مادام العمر مجهز می کنند وبا پرورش قوه تخیل،آنانرا برای ادامه زندگی به عنوان شهر وندانی مسئول آماده می سازند.
رسالت کتابخانه های مدارس
کتابخانه های مدارس خدمات آموزشی،کتاب ومنابعی را عرضه می کنند که به اعضای جامعه مدرسه امکان می دهد به اندیشه ورزانی نکته سنج وکاربرانی ورزیده برای استفتده از اطلاعات در تمامی اشکال ورسانه ها تبدیل شوند.مطابق با اصول بیانیه یونسکو در باره کتابخانه های عمومی،کتابخانه های مدارس با شبکه های وسیع تر کتابخانه ای و اطلاع رسانی پیوند دارند.
کارکنان کتابخانه استفاده از کتاب ودیگر منابع اطلاعاتی را،از داستان گرفته تا مدارک مستند،واز منابع چاپی گرفته تا منابع الکترونیکی،در محل کتابخانه یا خارج از آن میسر می سازند.این منابع مکمل کتابهای درسی ومواد وروشهای آموزشی هستند وآنها را پر بارتر میکنند.
شواهد حاکی از آن است که هر وقت کتابداران ومعلمان با یکدیگر همکاری می کنند،دانش آموزان به سطوح بالاتر سواد،مطالعه،یادگیری،حل مسائل،ومهارتهای مربوط به تکنولوژی اطلاعات وارتباطات دست می یابند.
خدمات کتابخانه مدرسه باید به طوربرابر در اختیار همه اعضای جامعه مدرسه،صرفنظرازسن،نژاد،جنسیت،مذهب،ملیت،زبان،ومنزلت حرفه ای واجتماعی ایشان،قرارگیرد.لازم است برای کسانی که نمی توانند ازموادوخدمات معمول کتابخانه استفاده کنند موادوخدمات ویژه ای تدارک دیده شود .
ادامه دارد........
دغدغه های فرهنگی
در کلام رهبر معظم انقلاب
بعضی کسان می گویند در هنر متعهد،کلمه اول با کلمه دوم تناقض دارد.هنر،یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد،یعنی زنجیر شده،این دو چگونه با هم می سازند !؟این یک تصور است،البته تصور درستی نیست. بحث مسوولیت وتعهدهنرمند،قبل از هنرمند بودن اوبه انسان بودن اوبرمی گردد.بالاخره یک هنرمندقبل ازاین که یک هنرمند باشد،یک انسان است.انسان که نمی تواند مسوول نباشد.اولین مسوولیت انسان در مقابل انسانهاست.اگر چه انسان در مقابل طبیعت وزمین وآسمان هم تعهد دارد،اما مسوولیت بزرگ او در مقابل انسانهاست.در عین حال هنرمند به خاطر ویژگی بسیار ممتازش ،تعهد جداگانه ای غیراز آن بیانی که قبلا گفتم ، دارد .
هنرمند،هم در باب فرم وقالب هنر خودش وهم در قبال مضمون تعهد دارد.کسی که قریحه هنری دارد،نباید به سطح پایین اکتفا کند.این یک تعهد است.هنرمندتنبل وبی تلاش،هنرمندی که برای تعالی کار هنری خودش وایجاد خلاقیت تلاش نمی کند ،در حقیقت به مسوولیت هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است.هنر مند باید دائم تلاش کند.البته ممکن است انسان یک وقت به جایی برسد که بیش از آن نمی تواند تلاش کند-بحثی نیست-اما تا آن جایی که می تواند،با ید برای اعتلای قالب هنری تلاش کند.این تعهد در قبال قالب ،بدون یک احساس شوروعشق ومسوولیت-البته این شور وعشق هم مسوولیت است،آن هم یک دست قوی است که انسان را واداربه کاری می کند ونمی گذارد که احساس تنبلی وتن آسایی،اوراازکاربازبدارد-به دست نمی آید.
علاوه بر این،تعهددرقبال مضمون است.ما چه می خواهیم ارائه بدهیم؟اگر انسان محترم وعزیزاست،دل وذهن وفکر اوهم محترم است.نمی شود هر چیزی را به مخاطب داد،فقط به صرف این که او نشسته وبه حرفهای ما گوش می دهد.باید ببینیم به او چه می خواهیم بدهیم.البته بحث این که ما وارد کدام دسته بندی سیاسی بشویم یا نشویم –این حر فهایی که بعضی از دوستان می زنند-مسائلی است که شما بایداز اینها عبور کرده با شید. اینها محل کلام است ،محل کلام،اخلاق وفضیلت است.من مطلبی را –به گمانم-از قول(رومن رولان)خواندم که گفته بود در یک کار هنری،یک درصد هنر،نودونه در صد اخلاق ،یا احتیا طا این گونه بگوییم:ده درصد هنر،نوددرصداخلاق.به نظرم رسیدکه این حرف،حرف دقیقی نیست.اگراز من سوال کنند،من می گویم صددرصدهنر و صددرصد اخلاق.اینها با هم منافات ندارند.باید صددرصد کار را با خلاقیت هنری ارائه داد وصددرصدآن را از مضمون عالی وتعالی بخش وپیشبرنده وفضیلت ساز پرکرد وانباشت. آن چیزی که دغدغه بر خی آدمهای دلسوز در زمینه مسائل هنری است ، این است که ما به بهانه آزادی تخیل یا آزادی هنری ، فضیلت سوزی وهتک اخلاق نکنیم . این بسیار مهم است. بنا بر این هنر متعهد یک واژه در ست است.
هنر ملتزم ومتعهد،یک حقیقت است وباید به آن اقرار کنیم.نمی توان رها ویله وبی هوا وبا انگیزه های روزبه روز واحیا نا پایین وپست یا نا سالم،دنبال هنر رفت وسر افراز بود ،چون آن ابتهاجی که در هنر مند وجود دارد-هنر مند بهجت ویژه ای دارد که با شا دیهای معمولی فرق دارد ودر غیر هنر مند اصلا دیده نمی شود-در صورتی حقیقتا به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزی می رود وچه کار می خواهد بکند،تا با هنر مندی خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام می دهد.در این صورت باید اخلاق انسانی ،فضیلت ها ومعارف والای دینی والهی مورد توجه باشد.
منبع : نشریه صبح صادق-شماره 261-2
پایگاه اطلاعرسانی «حضرت آیتالله بهجت»، راه اندازی شد | ||
|
غدیر خم بزرگترین عید شیعیان
در آن روزها بیمارى سختى (آبله یا حصبه) در مدینه شایع بود که بسیارى از مسلمانان را از این سفر محروم مى داشت با این حال دهها هزار نفر با پیامبر همراه شدند. مورخان، همراهان آن حضرت را چهل هزار، هفتاد هزار، نود هزار، 114 هزار، 120 هزار و 124 هزار نفرنوشته اند ولى با این همه حق این است که بگوییم چنان جمعیتى در رکاب آن حضرت حرکت کردکه شمارش بر جز خدا پوشیده است.
اینان کسانى بودند که از مدینه مى آمدند، ولى تعداد حاجیان به این عده منحصر نمى شد زیرا اهل مکه و ساکنان حومه آن و کسانى که از یمن در رکاب على (ع) آمده بودند نیز در حج شرکت داشتند.
دلیل انتخاب محل غدیر خم
پس از پایان یافتن این حج که به الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الکمال و حجة التمام خوانده اند با پایان گرفتن مراسم حج پیامبر (ص) به سوى مدینه حرکت کرد هنگامى که به سرزمین رابغ رسید، در محلى که غدیر خم نام داشت، جبرئیل امین بر او نازل شد و پیامى بدین شرح از پروردگار بر او تلاوت کرد.
اى رسول ما! آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خود را به انجام نرسانده اى و خدا تو را از مردم ایمن خواهد کرد همانا خداى، قوم کفرپیشه را هدایت نمى کند.
این پیام الهى ماموریتى خطیر بر عهده پیامبر اکرم (ص ) مى گذاشت، اعلان چیزى که باید همگان ازآن باخبر شوند و اگر چنین نکند گویاکارى صورت نداده است.
بنابراین بهترین موقعیت براى اعلام چنین پیامى همین جا بود، جایى که راه مصر و عراق و مدینه و حضرموت و تهامه از هم جدا مى شود و همه حاجیان ناگزیر از آن مى گذرند. غدیر خم مناسب ترین محلى بود که مى توانست چنین پیام پر اهمیتی رابه گوش همگان برساند.
"ستایش مخصوص خداوند است از او کمک مى خواهیم و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم و از شر نفس و بدى کردارمان به او پناه مى بریم ، خدایى که هدایت کننده اى نیست آنکه رااو گمراه سازد و گمراه کننده اى نیست هر که را او هدایت کند گواهى مى دهم که معبودى جزخداى یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده اوست."
"من پیش از شما به حوض کوثر مى رسم و شما در کناره حوض بر من وارد خواهید شد،حوضى که عرض آن به اندازه فاصله صنعا تا بصرى است ، و در آن جامهایى است از نقره به شماره ستارگان، حال بنگرید که پس از من با دو میراث گرانبها چگونه رفتار مى کنید."
مردى از میان جمعیت فریاد برآورد: یا رسول اللّه ! آن دو چیز گرانبها چیست ؟
فرمود: یکى از آن دو که بزرگتر است ، کتاب خداست یک طرفش در دست خدا و طرف دیگرش به دست شماست ، پس آن را محکم نگه دارید تا گمراه نشوید و دیگرى که کوچکتر است ، عترت و خاندان من است و خداى نیکى کننده آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از هم جدا نمى شوند، تا در لب حوض در قیامت به من رسند من هم از خدا همین را خواسته ام، پس شما ازآنها پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و از آنها وا نمانید که هلاک مى شوید."
سپس دست على (ع )را گرفت و بلند کرد، آنگاه فرمود: اى مردم! چه کسى نسبت به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر است ؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.
فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنین ازخود ایشان سزاوارترم پس هر کس من مولا و سرپرست اویم ، على مولا و سرپرست اوست." این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس گفت : "خداوندا! دوستى کن با هر کس که با على دوستى کند، و دشمنى کن با هر کس که على را دشمنى کند، دوست بدار هر کس که على را دوست مى دارد، و دشمن دار هر کس او رادشمن مى دارد، یارى کن هر کس را که یاریش کند و بى یاور بگذار هر کس تنهایش گذاردو حق را همواره با على بدار هر طرف که باشد .
اى مردم باید حاضران، این پیام را به غایبان برسانند."
چون خطبه نبوى به پایان رسید امین وحى براى بار دوم نازل شد و او را به این پیام مفتخر ساخت:
"امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام دین شما باشد (اسلام را به عنوان دین براى شما پسندیدم)"
پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت این پیام مسرت بخش ، فرمود:"اللّه اکبر! که دین کامل و نعمت تمام گشت و پروردگارم به رسالت من و ولایت على بعد از من راضى شد" .
منبع:مجله اینترنتی فریا